حلقهٔ ارواح بینم گرد حلقهٔ گوش تو


آفتاب و ماه بینم حامل شبپوش تو

بی دلان را نرگس گویای تو خاموش کرد


عاشقان را کرد گویا پستهٔ خاموش تو

تلخ نو شیرین ترست از شهد و شکر وقت کین


چون بود هنگام صلح و وصل رویت نوش تو

خواب خرگوش آمد از تو عاشقانت را نصیب


زین قبل سخره کند بر شیر و بر خرگوش تو

مرغ وار اندر هوای تو همی پرد دلم


بر امید آنکه سازد آشیان آغوش تو